معنی مستظهر کردن - جستجوی لغت در جدول جو
مستظهر کردن
پشت گرم کردن، دل گرم کردن
ادامه...
پشت گرم کردن، دل گرم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر مستقر کردن
مستقر کردن
ماناندن جای دادن
ادامه...
ماناندن جای دادن
فرهنگ لغت هوشیار
مستحضر کردن
آگاه کردن، اطلاع دادن، خبردار کردن، مطلع ساختن، واقف ساختن
متضاد: غافل کردن، بی خبرگذاشتن
ادامه...
آگاه کردن، اطلاع دادن، خبردار کردن، مطلع ساختن، واقف ساختن
متضاد: غافل کردن، بی خبرگذاشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مستور کردن
پنهان کردن، مخفی نگاه داشتن، پوشاندن، مکتوم نگاه داشتن
ادامه...
پنهان کردن، مخفی نگاه داشتن، پوشاندن، مکتوم نگاه داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مستقر کردن
قرار دادن، استقرار دادن، جا دادن، تثبیت کردن، برپا داشتن
ادامه...
قرار دادن، استقرار دادن، جا دادن، تثبیت کردن، برپا داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مستظهر شدن
دل گرم شدن، پشت گرم شدن
ادامه...
دل گرم شدن، پشت گرم شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد